13 هفتگی

ساخت وبلاگ

خب خدا رو شکر غربالگری مرحله اول رو با موفقیت پشت سر گذاشتم و خوشبختانه همه چیز خوب بود. دکتر سونوگرافی دکتر نوشین محمدی بود. دکتر خوب و خوش اخلاقی بود. اجازه داد از تمام مراحل فیلم بگیرم. در مورد جنسیت گفت از روی فرم لگن میگم که احتمال 60 درصد پسره ولی قطعی نیست. با اینکه پ هاش ادرارم بالای 5 بود و ادرار قلیایی رو به صورت غیرعلمی میگن دختر. ضربان هم 170 بود که باز من فکر میکردم ضربان بالای 140 دختره ولی گفت نه ربطی نداره. حالا بازم معلوم نیست. هرچی خدا بخواد. و اینکه مهم فقط سلامتیشه. من قبلا پسر دوست داشتم ولی الان بیشتر از سختی تربیتش میترسم. و اینکه میترسم شیطون باشه. هرچند نیکی روی هرچی پسره رو سفید کرده!

در مورد اسم هنوز هیچ ایده ای ندارم. علی میگه که تو از کوپنت استفاده کردی و حالا نوبت منه! سر نیکی اون کوتاه اومد. ولی اصلا هم حاضر نیست از الان بشینه فکر کنه. میگه ماه آخر! منکه طاقت ندارم. من به محض اینکه جنسیت قطعی شه حتما شروع میکنم به دنبال اسم گشتن و خرید کردن براش چون سر نیکی دیدم که از ماه 6 به بعد اصلا نای تکون خوردن نداشتم.

این روزها نیکی که که هنوز دقیق نمیدونه چه خبره ولی چون براش از نینی کوچولو و خواهر برادر دار شدن دوستاش صحبت کردیم خیلی رو مود نینی دار شدنه و همش میگه چرا خدا به ما زودتر نینی کوچولو نمیده من دلم میخواد یه نینی کوچولو داشته باشم که بوسش کنم نازش کنم بغلش کنم. امیدوارم این حرفاش در واقعیت هم به عمل تبدیل شه و بعدا چشم نینی کوچولو رو درنیاره!

حال عمومیم خوبی. بعضی وقتا ضعف و یکم تهوع دارم. سمت شب که میره از گوشت و غذاهای ترکیبی بدم میاد. بیشتر غذاهای ساده و حاضری دوست دارم. مثل کشک بادمجون و آش.

خیلی جالبه الهام هم بارداره و 20 هفته س. پسر. هرچند بچه نازی متاسفانه تو 6 هفته افتاد. انگار این کرونا به همه یه فراق بال برای بچه دار شدن داده. اینم یکی از حسناش.

تو اداره زیاد حسم خوب نیست. همه کسایی که یه زمانی اسمشون دوست بود از دور و برم پراکنده شدن. افسانه که رفت یه جای دیگه. فاطمه دوست 13 سالم که یه روز وسط مریضی مامانم زنگ زد و هرچی از دهنش درومد بهم گفت و دوستیشو بهم زد. چرا چون با زنداداشش در موردش صحبت کرده بودم و حرفاشو در مورد اینکه نباید خانواده و مادرشو به خاطر شوهرش کنار میذاشته تایید کردم. دوست دیگم که انگار تحت تاثیر حرفهای فاطمه قرار گرفته و رابطه شو با من کم کرده. در حالی که من تمام اطلاعاتم رو در مورد مشکلاتی که برای بچه دار شدن داشت دراختیارش گذاشته بودم. خیلی احساس تنهایی می کنم. همینجوریش هم همه از هم فاصله گرفته بودن که کرونا اومد و تشدیدش کرد. احساس میکنم دارم آماده میشم که وارد یک دهه دیگه از زندگیم بشم. خیلی دلم گرفته نیاز دارم که یه حرکتی بکنم و برم از اینجا.

با اینهمه تو زندگی شخصی خدا رو شکر خوبم. علی خیلی کمکم میکنه و هوامو داره خدا رو شکر. از وقتی داره برای یه هدفی تلاش می کنه افسردگیش بهتر شده. با من و نیکی هم بهتره. امیدوارم نتیجه تلاشهاشو ببینه.

دلم میخواد زودتر روی ماه پسر یا دخترمو ببینم با اینکه میدونم این روزها بهترین روزهای قبل از اومدن نوزاده ولی مشتاق دیدنش هستم. امیدوارم این چند ماه هم به خوبی و خوشی سپری بشه. واکسن کرونا زودتر بیاد و ما رو از این نگرانی دربیاره.

آینه...
ما را در سایت آینه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohajer59o بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 29 مهر 1399 ساعت: 13:56