هفته 20

ساخت وبلاگ

باور کردنش خیلی سخته که الان 5 ماهه هستم! خدایا شکرت که این روزها رو هم دیدم. اون روز با علی رفته بودیم خیابون بهار که کالسکه ها رو ببینیم. یادم افتاد که قبلا تو این خیابون جرات نداشتم به وسایل بچه گونه و سیسمونی ها نگاه کنم. انگار برای من ممنوع بودن. حالا خدایا هزار بار شکرت. می تونم تو سرازیری خیابون قل قل بخورم و سیسمونی انتخاب کنم. خدایا قسمت همه دخترایی که آرزو دارن این روزو ببینن بکن.

هفته پیش سه شنبه 19 هفته و 1 روزم بود که رفتیم سونو آنومالی. مثانه باید پر باشه. اما 5 بار رفتم تو تا دکتر تونست تمام قسمتها رو بررسی کنه. از ساعت یه ربع به 4 تا 7.5 شب اونجا بودیم. بالاخره دکتر پیری رضایت داد که جنسیت رو به ما بگه. نی نی مون دختره!!! دختر آرومیم هست! چون 5 بار طول کشید تا از خواب بیدار شه و برگرده تا دکتر بتونه رگهای قلبشو بررسی کنه. دکتر پیری هم که ماشالله آخر حوصله و احترام هست. اول می گفت شکمتو سفت کردی من دستم درد گرفت. میگم چیکار کنم که شل بشه نفس بکشم. میگه نه سفت نکن. میگم خب چیکار کنم من که الان کاری نکردم. اصلا به آدم توضیح نمیده. می گفت آهان الان شل شد. میگم خب من کاری نکردم که! علی میگه چرا باهاش بحث می کنی. سر چرخیدن بچه هم همینطور. میگم میخواین به پهلو بخوابم که بچه بچرخه؟ میگه باشه من اینجا بیکارم میشینم تا تو اینجا یه ساعت به پهلو بخوابی! اصلا این سونوگرافیستا اعصاب ندارن! تازه این خوبشونه! اون الماسیان که از اول با آدم دعوا میکرد!

خلاصه اینقدر سقلمه به شکمم زدم اینقدر چیز شیرین خوردم و اینقدر راه رفتم تا بالاخره در آخرین بار بچه چرخید و دکتر تونست رگ قلبشو بررسی کنه. سر قلب پدر مارو درآورد. یهو اینجوری کرد: قلبش............. خوبه. تو این فاصله ............... من و علی دق کردیم. بعد گفت فقط رگ قلبش ...................... نمی تونم ببینم برین بیرون دوباره بیاین. ااااااهههههههههه سکته کردیم که دکتر! بعدا تو بار پنجم گفت خوبه رگ قلبشم خوبه.

تنها چیزی که الان باعث نگرانیم میشه اینه که تکونهای بچه رو حس نمی کنم. اونم من که از همون ماههای اول تکونهاشو حس می کردم. از وقتی ماما بهم گفت اونها تکون بچه نیست منم انگار حسمو از دست دادم. اینکه تو 4 ساعت هم بچه هیچ حرکتی از خودش نشون نمی داد نگرانم کرده. هرچند یکی از دوستام میگه بچه اونم همینطور بوده و بعد از تولدش هم خیلی آروم بوده و همش خواب بوده. خدا کنه دلیل تکون نخوردن دختر منم همین آروم بودنش باشه و مشکلی وجود نداشته باشه. خدایا خودت بهم اونو هدیه دادی خودت هم نگهدارش باش.

از 4 ماه و 10 روز که 17 هفته و 3 روز می شد مدام منتظر تکونهای نینی که نشون از حلول روح داره رو داشتم. تاریخش دقیقا میفتاد یه پنج شنبه جمعه که ما باغ بودیم. از فرداش همش منتظر بودم. شبش همش یه حضوری رو پشت سرم حس می کردم که باعث شد چند بار بترسم و برگردم پشت سرم رو نگاه کنم. دیشب هم میدیدم که یه دختری که انگار خودم بودم بالا سرم وایساده بود و هی بهم فوت میکرد انگار می دونست من گرممه و عرق کردم. می خواست بیدارم کنه. البته اصلا ترسناک نبود چون قشنگ می دونستم که اون دخترمه و میخواد منو بیدار کنه که برم نماز بخونم یا برم دستشویی. خلاصه اینکه الان ما دو روحیم در یک بدن و این خیلی حالت مقدسی برام داره. سعی می کنم گاهی باهاش حرف بزنم و بهش بگم که چه شرایطی داریم و چیکار می خوایم بکنیم و کجا بریم و اینکه اون در آینده باید تو چه زمینه هایی به ما کمک بکنه.

خدایا نی نی نازمونو به تو میسپریم خودت نگهدارش باش.

فردای سونو یه کیک صورتی به هانس سفارش دادم و گفتم روش بنویسه "دختره!" شب رفتیم خونه حاج خانوم. همه گفتن که خب رفتین سونو؟ چی شد؟ گفتیم باشه بعد شام میگیم! گفتن اههههه چقدر شماها ننرید. خلاصه بعد شام گفتن بگین گفتیم باید کیک بیاریم. خلاصه چایی و کیک و ... اومد و دخترعموهای نینی شورع کردن به شلوغکاری و فیلم گرفتن که من در کیکو برداشتم و همه از خوشحالی جیغ زدن و دست و هوراااا... دخترعموها که خیلی خوشحال شدن بقیه هم همینطور آخه همشون دختری بودن! خلاصه تا نیم ساعت داشتن با کیک در حالتهای مختلف عکس می گرفتن!

آینه...
ما را در سایت آینه دنبال می کنید

برچسب : هفته 20 بارداری,هفته 20 بارداری چه بخوریم,هفته 200 میلیونی همراه اول,هفته 20 حاملگی,هفته 20 لیگ برتر,هفته 200 ميليوني همراه اول,هفته 20و21 بارداری,هفته 200,هفته 20 ام بارداری,هفته 20 بارداری دوقلویی, نویسنده : mohajer59o بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 10:27